Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
above
/əˈbʌv/ = ADVERB: در بالا, بالاتر, برتر, قسمت بالا;
PREPOSITION: فوق, بالای, فراز, مافوق, بالای سر;
ADJECTIVE: بالاتر, مافوق, نام برده, واقع در بالا;
USER: در بالا, فوق, بالاتر, بالای, فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
access
/ˈæk.ses/ = NOUN: دسترسی, دسترس, راه, دست یابی, تقریب, اجازه دخول, راه دسترس, مدخل, وسیله حصول, حمله, اصابت, دسترسی یا مجال مقاربت, تقرب به خدا, بروز مرض;
USER: دسترسی, دسترسی به, دسترسی داشته باشید, دسترسی پیدا, دسترسی پیدا کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
according
/əˈkôrd/ = ADJECTIVE: مطابق, موافق, بر وفق;
USER: مطابق, توجه, بر اساس, بر طبق, بر اساس گزارش
GT
GD
C
H
L
M
O
account
/əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب;
VERB: شمردن, حساب کردن, حساب پس دادن, مسئول بودن, محاسبه نمودن;
USER: حساب, حساب کاربری, به حساب, حساب کاربری دارید, شرح
GT
GD
C
H
L
M
O
accountability
/əˈkaʊn.tə.bl̩/ = NOUN: جوابگویی, مسئوليت;
USER: مسئوليت, پاسخگویی, مسئولیت پذیری, جوابگویی, مسئولیت پذیری و پاسخگویی
GT
GD
C
H
L
M
O
accounts
/əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب, بیان علت, خبر, پا;
USER: حساب, حساب های, حسابهای, حساب ها, به حساب
GT
GD
C
H
L
M
O
achieve
/əˈtʃiːv/ /əˈtʃiːv/ = VERB: رسیدن, دست یافتن, نائل شدن به, انجام دادن, بانجام رسانیدن, تحصیل کردن, کسب موفقیت کردن اطاعت کردن;
USER: رسیدن, دستیابی, رسیدن به, دستیابی به, دست یافتن
GT
GD
C
H
L
M
O
achieved
/əˈtʃiːv/ = VERB: رسیدن, دست یافتن, نائل شدن به, انجام دادن, بانجام رسانیدن, تحصیل کردن, کسب موفقیت کردن اطاعت کردن;
USER: به دست آمده, دست آورد, به دست آورد, به دست, دست آمده
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
active
/ˈæk.tɪv/ = ADJECTIVE: فعال, معلوم, کنشی, کنشگر, دایر, کاری, ساعی, حاضر بخدمت, تنزل بردار, با ربح, کنشور, پر کار;
USER: فعال, فعال است, های فعال, فعال را
GT
GD
C
H
L
M
O
acumen
/ˈæk.jʊ.mən/ = NOUN: فراست, تیز هوشی, بینایی, تیز فهمی, ظرفیت;
USER: فراست, تیز هوشی, بینایی, ظرفیت, تیز فهمی
GT
GD
C
H
L
M
O
administrate
/ədˈminəˌstrāt/ = VERB: اداره کردن, توزیع کردن, تقسیم کردن, نظارت کردن, تهیه کردن, اجرا کردن, وصی, تصفیه کردن, وصایت کردن, انجام دادن, اعدام کردن, کشتن, رهبری کردن;
USER: اداره, اداره کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
against
/əˈɡenst/ = PREPOSITION: علیه, در برابر, ضد, در مقابل, با, بر, مخالف, به, برعلیه, برضد, مجاور, بسوی;
USER: در برابر, در مقابل, با, ضد, بر
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
along
/əˈlɒŋ/ = PREPOSITION: همراه, طول, در امتداد خط;
ADVERB: جلو, پیش, موازی با طول;
USER: همراه, در امتداد, طول, در طول, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
always
/ˈɔːl.weɪz/ = ADVERB: همیشه, همواره, همه وقت;
USER: همیشه, همواره, همیشه به, همیشه در, که همیشه
GT
GD
C
H
L
M
O
american
/əˈmer.ɪ.kən/ = ADJECTIVE: امریکایی, ینکه دنیایی, مربوط بامریکا;
USER: امریکایی, AMERICAN, آمریکایی, آمریکا, های آمریکایی
GT
GD
C
H
L
M
O
analytics
/ˌanlˈitiks/ = NOUN: علم تجزیه و تحلیل, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی;
USER: علم تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل ترافیک, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
appreciated
/əˈpriː.ʃi.eɪt/ = VERB: درک کردن, قدردانی کردن, تقدیر کردن, احساس کردن, بربهای چیزی افزودن, قدر چیزی را دانستن;
USER: قدردانی, استقبال مینماید, قدردانی است, قدردانی می, قدردانی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
appropriate
/əˈprəʊ.pri.ət/ = ADJECTIVE: مناسب, مقتضی, در خور, باب;
VERB: اختصاص دادن, برای خود برداشتن, منظورکردن;
USER: مناسب, مناسب است, های مناسب, مناسب را, مقتضی
GT
GD
C
H
L
M
O
apr
/ˌeɪ.piˈɑːr/ = USER: آوریل
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
area
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه
GT
GD
C
H
L
M
O
areas
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: مناطق, نواحی, زمینه های, از مناطق, حوزه های
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
assigned
/əˈsaɪn/ = ADJECTIVE: معین, موعود;
USER: اختصاص داده, اختصاص, تخصیص داده, اختصاص داده شده, تخصیص داده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
associate
/əˈsəʊ.si.eɪt/ = ADJECTIVE: وابسته, هم پیوند, همبسته;
NOUN: شریک, معاون, عضو پیوسته;
VERB: شریک کردن, پیوستن, مربوط ساختن, مصاحبت کردن, وابسته کردن, امیزش کردن;
USER: وابسته, شریک, همبسته, شریک کردن, مربوط ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
associations
/əˌsəʊ.siˈeɪ.ʃən/ = NOUN: انجمن, تجمع, وابستگی, مشارکت, اتحاد, پیوستگی, شرکت, تداعی معانی, ائتلاف, امیزش;
USER: انجمن, انجمن های, انجمنهای, انجمن ها, اتحادیه های
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
bachelor
/ˈbætʃ.əl.ər/ = NOUN: لیسانسیه, عزب, مرد بی زن, زن بی شوهر, باشلیه, دانشیاب, مرد یا زنی که بگرفتن اولیندرجهء علمی دانشگاه نائل میشود;
USER: عزب, کارشناسی, لیسانس, لیسانس خود, مدرک کارشناسی
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
best
/best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی;
VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن;
USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل
GT
GD
C
H
L
M
O
biggest
/bɪɡ/ = USER: بزرگترین, بزرگ, بزرگ ترین, از بزرگترین, که بزرگترین
GT
GD
C
H
L
M
O
both
/bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی;
ADVERB: هم, نیز;
PRONOUN: هر دوی;
USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو
GT
GD
C
H
L
M
O
brand
/brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز;
VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن;
USER: مارک, نام تجاری, با نام تجاری, نام تجاری در, نام تجاری به
GT
GD
C
H
L
M
O
broader
/brɔːd/ = USER: گسترده تر, وسیع تر, گسترده تری, وسیع تر است, های گسترده تر
GT
GD
C
H
L
M
O
budget
/ˈbʌdʒ.ɪt/ = NOUN: بودجه, بودجه, حساب درامد و خرج;
USER: بودجه, بودجه می, های بودجه, بودجه را, بودجه در
GT
GD
C
H
L
M
O
build
/bɪld/ = VERB: ساختن, درست کردن, بناء کردن, ساختمان کردن;
USER: ساختن, ساخت, ایجاد, برای ساخت, برای ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
builder
/ˈbɪl.dər/ = NOUN: سازنده, خانه ساز;
USER: سازنده, ساز, سازنده است, های سازنده, سازنده و
GT
GD
C
H
L
M
O
building
/ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء;
ADJECTIVE: ساختمانی;
USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
business
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است
GT
GD
C
H
L
M
O
but
/bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن;
ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض;
PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای;
USER: اما, ولی, بلکه, جز
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
challenger
/ˈtʃæl.ɪn.dʒər/ = USER: رقیب, چلنجر, رقیب انتخاباتی, چالشگر
GT
GD
C
H
L
M
O
challenges
/ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ;
USER: چالش ها, چالش, چالش های, با چالش, با چالش های
GT
GD
C
H
L
M
O
channel
/ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره;
VERB: کندن, شیار دار کردن;
USER: کانال, کاناله, کانال های, های کانال, کانال را
GT
GD
C
H
L
M
O
channels
/ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره;
USER: کانال, کانال های, کانالهای, کانال ها, از کانال
GT
GD
C
H
L
M
O
client
/ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع;
USER: مشتری, سرویس گیرنده, کلاینت, موکل, ارباب رجوع
GT
GD
C
H
L
M
O
clients
/ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع;
USER: مشتریان, به مشتریان, از مشتریان, مشتریان در, مشتریان را
GT
GD
C
H
L
M
O
coach
/kəʊtʃ/ = NOUN: مربی, اتوبوس, مربی ورزش, کالسکه, واگن راه اهن, خانه متحرک;
VERB: معلمی کردن, رهبری عملیات ورزشی را کردن;
USER: مربی, مربی تیم, مربی یک, های مربی, اتوبوس
GT
GD
C
H
L
M
O
coaching
/kəʊtʃ/ = VERB: معلمی کردن, رهبری عملیات ورزشی را کردن;
USER: مربیگری, مربی, مربی گری, های مربیگری
GT
GD
C
H
L
M
O
command
/kəˈmɑːnd/ = NOUN: فرماندهی, فرمان, سرکردگی, فرمایش;
VERB: فرمان دادن, امر کردن, حکم کردن, فرمودن;
USER: فرمان, دستور, فرماندهی, از دستور, فرمان را
GT
GD
C
H
L
M
O
communication
/kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: ارتباط, مخابرات, مکاتبه, تماس, مخابره, ابلاغیه, معاشرت, علاقه;
USER: ارتباط, ارتباطات, ارتباطی, های ارتباطی, مخابرات
GT
GD
C
H
L
M
O
companies
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
company
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
VERB: همراه کسی رفتن;
USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را
GT
GD
C
H
L
M
O
complex
/ˈkɒm.pleks/ = ADJECTIVE: مجتمع, پیچیده, مختلط, بغرنج, مرکب از چند جزء, هم تافت;
NOUN: مجموعه, عقده, گروهه, اچار, مجموع, هم تافت;
USER: پیچیده, مجتمع, مجموعه, مختلط, بغرنج
GT
GD
C
H
L
M
O
conduct
/kənˈdʌkt/ = NOUN: رفتار, سلوک;
VERB: هدایت کردن, بردن, اداره کردن, عمل اوردن;
USER: رفتار, انجام, هدایت, را انجام, به انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
conducting
/kənˈdʌkt/ = VERB: هدایت کردن, بردن, اداره کردن, عمل اوردن;
USER: انجام, هدایت, اجرای, رسانا, از انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
conflict
/ˈkɒn.flɪkt/ = NOUN: تضاد, مناقشه, مغایرت, برخورد, کشمکش, نبرد, ستیزه, کشاکش, نا سازگاری, ضدیت;
VERB: ناسازگار بودن, مبارزه کردن;
USER: تضاد, مناقشه, کشمکش, برخورد, نبرد
GT
GD
C
H
L
M
O
consistent
/kənˈsɪs.tənt/ = ADJECTIVE: استوار, نامتناقض, ثابت قدم;
USER: استوار, سازگار, سازگار است, سازگار باشد, های سازگار
GT
GD
C
H
L
M
O
consultancy
/kənˈsʌl.tən.si/ = USER: مشاوره, مشاوره ای, خدمات مشاوره, مشاوره و, شرکت مشاوره
GT
GD
C
H
L
M
O
consultative
/kənˈsʌl.tə.tɪv/ = ADJECTIVE: مشورتی, مشاورهای, شورایی, کنکاشی;
USER: مشورتی, مشاوره, مشورتی را, مشاورهای, شورایی
GT
GD
C
H
L
M
O
contracts
/ˈkɒn.trækt/ = NOUN: قرارداد, پیمان, عقد, مقاطعه, کنترات, موافقت, پیمان بستن, همکشیدن;
USER: قرارداد, قراردادهای, قراردادها, قرارداد های, عقد قرارداد
GT
GD
C
H
L
M
O
control
/kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری;
VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن;
USER: کنترل, را کنترل, کنترل کنید, کنترل می, در کنترل
GT
GD
C
H
L
M
O
cooperation
/kəʊˌɒp.ərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: همکاری, تعاون, تشریک مساعی, همدستی;
USER: همکاری, تعاون, همکاری در, همکاری ها, با همکاری
GT
GD
C
H
L
M
O
coordinating
/kōˈôrdəˌnāt/ = VERB: متناسب کردن, هم اهنگ کردن, تعدیل کردن;
USER: هماهنگی, هماهنگ, هماهنگ کردن, ایجاد هماهنگی, هماهنگ کننده
GT
GD
C
H
L
M
O
coordination
/kəʊˌɔː.dɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: تناسب, هم اهنگی, هم پایگی, موزونی;
USER: هماهنگی, هماهنگی های, هماهنگی در, های هماهنگی
GT
GD
C
H
L
M
O
corporate
/ˈkɔː.pər.ət/ = ADJECTIVE: دارای شخصیت حقوقی, یکی شده, بصورت شرکت درامده;
USER: شرکت ها, شرکت, شرکت های بزرگ, شرکتی, های شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
costs
/kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر;
USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای, مخارج
GT
GD
C
H
L
M
O
country
/ˈkʌn.tri/ = NOUN: کشور, مملکت, سرزمین, مرز و بوم, خاک, دیار, دهات, ییلاق, بیرون شهر, سامان;
ADJECTIVE: روستایی;
USER: کشور, کشور را, کشور است, کشور به
GT
GD
C
H
L
M
O
cross
/krɒs/ = NOUN: صلیب, چلیپا, خاج;
VERB: گذشتن, عبور کردن, تقاطع کردن, قلم کشیدن بروی, روبرو شدن, قطع کردن;
ADJECTIVE: دورگه, چلیپایی, تقاطی;
USER: صلیب, عبور, عبور از, گذشتن, عبور می
GT
GD
C
H
L
M
O
culture
/ˈkʌl.tʃər/ = NOUN: فرهنگ, تمدن, برز, کشت میکرب در ازمایشگاه;
USER: فرهنگ, فرهنگ را, فرهنگ و
GT
GD
C
H
L
M
O
customer
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری
GT
GD
C
H
L
M
O
customers
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از
GT
GD
C
H
L
M
O
cycles
/ˈsaɪ.kl̩/ = NOUN: چرخه, دوره, سیکل, دور, چرخ, دوره گردش, یک سری داستان درباره یک موضوع;
USER: چرخه, سیکل, چرخه های, سیکل های, چرخه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
data
/ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ;
USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
deal
/dɪəl/ = NOUN: مقدار, اندازه, حد, قدر, سودا;
VERB: معامله کردن, معامله بمثل کردن با, توزیع کردن, سر وکار داشتن, سر و کار داشتن با;
USER: برخورد, مقابله, رسیدگی, رسیدگی کند, و پنجه نرم
GT
GD
C
H
L
M
O
dec
/ˈdeb.juː.tɒnt/ = USER: دسامبر
GT
GD
C
H
L
M
O
degree
/dɪˈɡriː/ = NOUN: درجه, رتبه, مرتبه, پایه, منزلت, سیکل, زینه, دیپلم یا درجه تحصیل, طبقه, مرحله, پله, سویه;
USER: درجه, مدرک, درجه ای, مدرک تحصیلی, درجه و
GT
GD
C
H
L
M
O
deliver
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: ارائه, تحویل, رساندن, تحویل می, را ارائه
GT
GD
C
H
L
M
O
demanding
/dɪˈmɑːn.dɪŋ/ = ADJECTIVE: خواهان, خواستار, سخت, طالب, مبرم, مصر, سخت گیر;
USER: خواستار, خواهان, و خواستار, که خواستار, سخت
GT
GD
C
H
L
M
O
department
/dɪˈpɑːt.mənt/ = NOUN: بخش, قسمت, شعبه, حوزه, دایره, اداره گروه اموزشی;
USER: بخش, گروه, وزارت, اداره, دپارتمان
GT
GD
C
H
L
M
O
departmental
/ˌdiː.pɑːtˈmen.təl/ = USER: دپارتمان, دپارتمانی, department را, های دپارتمان, و دپارتمان
GT
GD
C
H
L
M
O
depth
/depθ/ = NOUN: عمق, ژرفا, گودی, ژرفی, قعر, سیری, غور;
USER: عمق, عمیق, در عمق, و عمق
GT
GD
C
H
L
M
O
design
/dɪˈzaɪn/ = NOUN: طرح, نقشه, زمینه, تدبیر, قصد, خیال, طراح ریزی;
VERB: طرح کردن, قصد کردن, تخصیص دادن, تدبیر کردن;
USER: طرح, طراحی, های طراحی, طراحی و, طراحی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
determine
/dɪˈtɜː.mɪn/ = VERB: مشخص کردن, تعیین کردن, معین کردن, تصمیم گرفتن, حکم دادن, معلوم کردن, محدود کردن;
USER: مشخص کردن, تعیین, تعیین می, تعیین کند, منظور تعیین
GT
GD
C
H
L
M
O
develop
/dɪˈvel.əp/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن;
USER: توسعه, گسترش, را توسعه, به توسعه, توسعه می
GT
GD
C
H
L
M
O
developer
/dɪˈvel.ə.pər/ = NOUN: توسعه دهنده, ظاهر کننده عکس;
USER: توسعه دهنده, توسعهدهنده, توسعه, برنامه نویس, توسعه دهندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
development
/dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی;
USER: توسعه, رشد, پیشرفت, ایجاد, نمو
GT
GD
C
H
L
M
O
direct
/daɪˈrekt/ = ADJECTIVE: مستقیم, راست, عمودی, میان بر;
VERB: هدایت کردن, نظارت کردن, نظارت کردن, دستور دادن, معطوف داشتن, امر کردن, متوجه ساختن, اداره کردن, قراول رفتن, سوق دادن, عطف کردن;
USER: مستقیم, هدایت, مستقیم به, طور مستقیم, را مستقیم
GT
GD
C
H
L
M
O
director
/daɪˈrek.tər/ = NOUN: کارگردان, مدیر, رئيس, هدایتکننده, متصدی, اداره کننده, فرنشین;
USER: مدیر, کارگردان, رئيس
GT
GD
C
H
L
M
O
disciplines
/ˈdɪs.ə.plɪn/ = NOUN: انضباط, نظم, انتظام, تادیب, ترتیب;
USER: رشته, رشته های, رشته ها, رشتههای, رشته های علمی
GT
GD
C
H
L
M
O
education
/ˌed.jʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اموزش, اموزش و پرورش, معرفت;
USER: آموزش و پرورش, آموزش, تحصیلات, آموزش به
GT
GD
C
H
L
M
O
effective
/ɪˈfek.tɪv/ = ADJECTIVE: موثر, مفید, قابل اجرا, کاری, تاثیر پذیر;
NOUN: عامل موثر, کارگر;
USER: موثر, مؤثر, موثر است, موثر در, های موثر
GT
GD
C
H
L
M
O
employment
/ɪmˈplɔɪ.mənt/ = NOUN: استخدام, بکارگیری, کارگماری;
USER: استخدام, اشتغال, اشتغال در, اشتغال را
GT
GD
C
H
L
M
O
enable
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: قادر ساختن, فعال کردن, را قادر, قادر می سازد, را قادر می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
ensure
/ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در;
USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از
GT
GD
C
H
L
M
O
environment
/enˈvīrənmənt,-ˈvī(ə)rn-/ = NOUN: محیط, اطراف, احاطه, دوروبر, پرگیر;
USER: محیط, محیط زیست, محیط زیست است, محیط زیست را, از محیط زیست
GT
GD
C
H
L
M
O
equipment
/ɪˈkwɪp.mənt/ = NOUN: تجهیزات, ساز, ساز و برگ;
USER: تجهیزات, وسایل, اتوماسیون, ماشین آلات, تجهیزات و
GT
GD
C
H
L
M
O
exceed
/ɪkˈsiːd/ = VERB: تجاوز کردن, متجاوز شدن از, تجاوز کردن از, متجاوز بودن, بالغ شدن بر, قدم فراتر نهادن, تخطی کردن از;
USER: تجاوز, بیش, بیش از, فراتر, فراتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
excellence
/ˈek.səl.əns/ = NOUN: برتری, مزیت, تفوق, ممتازی, رجحان, شگرفی, خوبی, علو مقام;
USER: برتری, تعالی, به تعالی, تعالی به, تفوق
GT
GD
C
H
L
M
O
execute
/ˈek.sɪ.kjuːt/ = VERB: اجرا کردن, اعدام کردن, اداره کردن, قانونی کردن, نواختن, عمل کردن, عمل اوردن, ادا کردن, نمایش دادن;
USER: اجرا کردن, اجرا, اجرای, را اجرا, اجرا می
GT
GD
C
H
L
M
O
executing
/ˈek.sɪ.kjuːt/ = ADJECTIVE: مجری;
USER: مجری, اجرای, اجرا, را اعدام, را اجرا
GT
GD
C
H
L
M
O
executive
/ɪɡˈzek.jʊ.tɪv/ = ADJECTIVE: اجرایی, مجری, جامع;
NOUN: مجری, هيئت رئيسه;
USER: اجرایی, اجرائی, مجریه, مدیر اجرایی, های اجرایی
GT
GD
C
H
L
M
O
executives
/ɪɡˈzek.jʊ.tɪv/ = NOUN: مجری, هيئت رئيسه;
USER: مدیران, مدیران اجرایی, اجرایی, از مدیران, مدیران اجرائی
GT
GD
C
H
L
M
O
expenses
/ɪkˈspens/ = NOUN: مخارج, مصرف;
USER: مخارج, هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای
GT
GD
C
H
L
M
O
experience
/ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی;
VERB: تجربه کردن, تحمل کردن, کشیدن;
USER: تجربه, تجربه ای, را تجربه, از تجربه, تجربه های
GT
GD
C
H
L
M
O
expertise
/ˌek.spɜːˈtiːz/ = NOUN: خبرگی;
USER: تخصص, تخصص های, تجربه و تخصص, تخصص ها, به تخصص
GT
GD
C
H
L
M
O
exposure
/ɪkˈspəʊ.ʒər/ = NOUN: ارائه, افشاء, در معرض گذاری, نمایش, اشکاری;
USER: ارائه, قرار گرفتن در معرض, گرفتن در معرض, مواجهه با, معرض قرار گرفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
facilitate
/fəˈsɪl.ɪ.teɪt/ = VERB: تسهیل کردن, کمک کردن, اسان کردن;
USER: تسهیل, را تسهیل, تسهیل در, تسهیل می, را تسهیل می
GT
GD
C
H
L
M
O
facilitated
/fəˈsɪl.ɪ.teɪt/ = VERB: تسهیل کردن, کمک کردن, اسان کردن;
USER: تسهیل, تسهیل می, را تسهیل, تسهیل شده, تسهیل می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
faster
/fɑːst/ = USER: سریعتر, برابر سریعتر, سریع تر, سریع, سریعتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
finance
/ˈfaɪ.næns/ = NOUN: دارایی, مالیه, سرمایه گذاری, علم دارایی;
VERB: سرمایهتهیه کردن, تهیه پول کردن, سرمایه گذاری کردن, در کارهای مالی داخل شدن;
USER: سرمایه گذاری, تامین مالی, تأمین مالی, تأمین منابع مالی, دارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
firm
/fɜːm/ = NOUN: شرکت, کارخانه, تجارتخانه;
ADJECTIVE: ثابت, سفت, محکم, استوار, راسخ, سخت, مستحکم, پایدار, پا بر جا;
USER: شرکت, محکم, استوار, سفت, راسخ
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
forecasting
/ˈfɔː.kɑːst/ = VERB: پیش بینی کردن, طالع دیدن, از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن;
USER: پیش بینی, پیشبینی, برای پیش بینی, پیش بینی های, پیش بینی می
GT
GD
C
H
L
M
O
formulating
/ˈfɔː.mjʊ.leɪt/ = VERB: تنظیم کردن, بصورت فرمول دراوردن, کوتاه کردن, فرمول بندی کردن, بشکل قاعده دراوردن یا ادا کردن;
USER: فرموله کردن, فرموله, تدوین, فرمول بندی, فرموله شده
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
front
/frʌnt/ = NOUN: جلو, جبهه, نما, پیش, جبهه جنگ, صف پیش;
ADJECTIVE: جلودار;
VERB: رو کردن به, مواجه شده با, روبروی هم قرار دادن, در صف جلو قرار گرفتن;
USER: جلو, مقابل, جلوی, جبهه, های جلو
GT
GD
C
H
L
M
O
functional
/ˈfʌŋk.ʃən.əl/ = ADJECTIVE: تابعی, وظیفه ای, در حال کار, وابسته به وظایف اعضاء, وظیفه دار, وابسته به شغل و پیشه;
NOUN: وظیفه مندی;
USER: تابعی, عملکردی, کارکردی, عملکردی است, های عملکردی
GT
GD
C
H
L
M
O
gentle
/ˈdʒen.tl̩/ = ADJECTIVE: ملایم, مهربان, لطیف, نجیب, ارام, لین, با تربیت, اهسته, ظریف, بامروت;
VERB: ملایم کردن, رام کردن, ارام کردن;
USER: ملایم, آرام, مهربان, لطیف, نجیب
GT
GD
C
H
L
M
O
grow
/ɡrəʊ/ = VERB: شدن, رشد کردن, بزرگ شدن, کاشتن, روییدن, گشتن, بالیدن, رستن, سبز شدن, زیاد شدن, ترقی کردن, رویانیدن, برزگ شدن, سبز کردن, عمل امدن;
USER: رشد, رشد می کنند, رشد کند, به رشد, رشد کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
he
/hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر;
USER: او, وی, او به, او را, او در
GT
GD
C
H
L
M
O
high
/haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران;
NOUN: جای مرتفع;
USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی
GT
GD
C
H
L
M
O
highlights
/ˈhaɪ.laɪt/ = NOUN: های لایت;
USER: های لایت, برجسته, نکات برجسته, از برجسته, از نکات برجسته
GT
GD
C
H
L
M
O
himself
/hɪmˈself/ = PRONOUN: خود, خودش, خود او;
USER: خود, خودش, خود را, خودش را, خود او
GT
GD
C
H
L
M
O
his
/hɪz/ = PRONOUN: برای او, مال او, ... او, مال انمرد, خودمانی, ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر;
USER: او, خود, خود را, او را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
history
/ˈhɪs.tər.i/ = NOUN: تاریخچه, تاریخ, سابقه, پیشینه, بیمارنامه;
USER: تاریخ, سابقه, تاریخچه, تاریخی, سابقه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
i
/aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد;
NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: من, من به, که من, من در, من از
GT
GD
C
H
L
M
O
identified
/aɪˈden.tɪ.faɪ/ = VERB: شناختن, یکی کردن, تمیز کردن, تشخیص هویت دادن, تمیز دادن;
USER: شناسایی, شناخته, شناسایی شده, شناخته شده, را شناسایی
GT
GD
C
H
L
M
O
impacted
/ɪmˈpæk.tɪd/ = ADJECTIVE: تحت فشار, کار گذاشتهشده, بهم چسبیده, باهم جوش خورده, باهم جمع شده, میان چیزی گیر کرده;
USER: تحت فشار, نهفته, تحت تاثیر, تأثیر داشته است, تحت تاثیر قرار
GT
GD
C
H
L
M
O
implementation
/ˈɪm.plɪ.ment/ = NOUN: اجرا, انجام;
USER: اجرا, اجرای, پیاده سازی, انجام, های پیاده سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
implication
/ˌɪm.plɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: دلالت, مفهوم, معنی;
USER: مفهوم, دلالت, معنی, معنای ضمنی, مفهوم ضمنی
GT
GD
C
H
L
M
O
improve
/ɪmˈpruːv/ = VERB: بهتر کردن, اصلاح کردن, بهبودی دادن, بهبودی یافتن, پیشرفت کردن, اصلاحات کردن, تکمیل کردن;
USER: بهبود, بهبود بخشد, را بهبود بخشد, به بهبود, بهبود بخشند
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
indirect
/ˌɪn.daɪˈrekt/ = ADJECTIVE: غیر مستقیم, پیچیده, غیر سر راست, کج;
USER: غیر مستقیم, غیرمستقیم, های غیر مستقیم, طور غیر مستقیم, غیر مستقیم به
GT
GD
C
H
L
M
O
individual
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADJECTIVE: فردی, تک, منحصر بفرد, متعلق بفرد;
NOUN: فرد, شخص;
USER: فرد, فردی, های فردی, شخص, منحصر به فرد
GT
GD
C
H
L
M
O
initiate
/ɪˈnɪʃ.i.eɪt/ = VERB: وارد کردن, ابتکار کردن, تازه وارد کردن, اغاز کردن, بنیاد نهادن, نخستین قدم را برداشتن;
USER: وارد کردن, آغاز, شروع, را آغاز, را شروع
GT
GD
C
H
L
M
O
initiatives
/ɪˈnɪʃ.ə.tɪv/ = NOUN: ابتکار, قریحه;
USER: ابتکارات, طرح های, ابتکار عمل, از ابتکارات, از طرح های
GT
GD
C
H
L
M
O
integrates
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = VERB: کامل کردن, درست کردن, تمام کردن, یکی کردن, تابعه اولیه چیزی را گرفتن;
USER: ادغام, هماهنگسازی, یکپارچه, ادغام می, یکپارچه سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
integrator
/ˈɪntɪɡreɪtər/ = NOUN: ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام;
USER: ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام, انتگرال, ائتلاف یا انضمام, کننده ائتلاف یا انضمام, یا انضمام
GT
GD
C
H
L
M
O
integrity
/ɪnˈteɡ.rə.ti/ = NOUN: تمامیت, درستی, امانت, کمال, راستی, بی عیبی;
USER: تمامیت, یکپارچگی, درستی, امانت, کمال
GT
GD
C
H
L
M
O
interdepartmental
GT
GD
C
H
L
M
O
internal
/ɪnˈtɜː.nəl/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, باطنی, ناشی از درون;
USER: داخلی, درونی, های داخلی, داخلی را, داخلی است
GT
GD
C
H
L
M
O
international
/ˌɪn.təˈnæʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: بین المللی, وابسته به روابط بین المللی;
USER: بین المللی, های بین المللی, بین المللی است, بین المللی را, بین المللی در
GT
GD
C
H
L
M
O
intradepartmental
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
issues
/ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد, پی امد, نژاد, اولاد, نتیجه بحی;
USER: مسائل مربوط به, مسائل, مسائل مربوط, به مسائل, مسائل را
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
joint
/dʒɔɪnt/ = ADJECTIVE: مشترک, توام, مشاع, متصل, شرکتی;
NOUN: مفصل, درزه, خط اتصال, بند, لولا, شریک;
VERB: کردن;
USER: مشترک, مفصل, مفاصل, های مشترک, مشترک در
GT
GD
C
H
L
M
O
key
/kiː/ = NOUN: کلید, مفتاح, مایه, وسیله راه حل, جزیره کوچک سنگی یا مرجانی, راهنما;
ADJECTIVE: عمده;
VERB: کلید بستن, کلید کردن, کوک کردن, با اچار بستن;
USER: کلید, کلیدی, های کلیدی, کلیدی است, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
knowledge
/ˈnɒl.ɪdʒ/ = NOUN: دانش, علم, معرفت, اطلاع, دانایی, اگاهی, عرفان, بصیرت, وقوف, سامان, فضیلت;
USER: دانش, علم, معرفت, اطلاع, دانایی
GT
GD
C
H
L
M
O
known
/nəʊn/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن;
USER: شناخته شده, شناخته, شناخته شده است, شناخته می شود, شناخته می
GT
GD
C
H
L
M
O
knows
/nəʊ/ = USER: می داند, داند, می داند که, نمی داند, کسی می داند
GT
GD
C
H
L
M
O
l
= NOUN: دوازدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: L, ا, از L, L را,
GT
GD
C
H
L
M
O
large
/lɑːdʒ/ = ADJECTIVE: بزرگ, وسیع, درشت, فراوان, حجیم, هنگفت, پهن, جامع, جادار, کامل, سترگ, لبریز, بسیط;
USER: بزرگ, های بزرگ, بزرگ است, بزرگ و, وسیع
GT
GD
C
H
L
M
O
law
/lɔː/ = NOUN: قانون, حقوق, حق, قانون مدنی, قاعده, ضابطه, داتا, بربست;
VERB: تعقیب کردن, تعقیب قانونی کردن;
USER: قانون, حقوق, قانون را, قانون است
GT
GD
C
H
L
M
O
lead
/liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله;
VERB: رهبری کردن, هدایت کردن, سوق دادن, بردن;
USER: رهبری, منجر, منجر شود, سرب, هدایت
GT
GD
C
H
L
M
O
leader
/ˈliː.dər/ = NOUN: رهبر, فرمانده, رئيس, راس, پیشقدم, راهنما, قائد, پیشوا, سر دسته, سالار, سرور, سر کرده, سرمقاله;
USER: رهبر, رهبری, از رهبران, فرمانده
GT
GD
C
H
L
M
O
leadership
/ˈliː.də.ʃɪp/ = NOUN: رهبری, برتری, راهنمایی, سرکردگی, تصدی;
USER: رهبری, های رهبری, قدرت رهبری او, رهبری را, به رهبری
GT
GD
C
H
L
M
O
leading
/ˈliː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: برجسته, عمده, پیشتاز, مقدم, پیشین;
NOUN: هدایت, نفوذ, راهنمایی;
USER: برجسته, که منجر, هدایت, عمده, پیشتاز
GT
GD
C
H
L
M
O
level
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری;
ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت;
VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن;
USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
leverage
/ˈliː.vər.ɪdʒ/ = NOUN: قدرت نفوذ, شیوه بکار بردن اهرم, کار اهرم, دستگاه اهرمی, وسیله نفوذ, نیرو;
USER: قدرت نفوذ, اهرم, اهرم فشار, اهرم های, نسبت بدهی به دارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
logistics
/ləˈdʒɪs.tɪks/ = NOUN: امایش, منطق نمادی, امادها, مبحی تدارکات لشکر کشی;
USER: تدارکات, لجستیک, های لجستیک, تدارکات را تحت پوشش, های تدارکات
GT
GD
C
H
L
M
O
maintain
/meɪnˈteɪn/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از;
USER: نگه داشتن, حفظ, را حفظ, حفظ کند, به حفظ
GT
GD
C
H
L
M
O
manageable
/ˈmanijəbəl/ = ADJECTIVE: قابل اداره, کنترل پذیر, رام;
USER: قابل اداره, کنترل, قابل کنترل, کنترل پذیر, رام
GT
GD
C
H
L
M
O
management
/ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی;
USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران
GT
GD
C
H
L
M
O
manager
/ˈmæn.ɪ.dʒər/ = NOUN: مدیر, رئيس, متصدی, مباشر, ضابط, کارفرمان;
USER: مدیر, مدیریت, از مدیر, مدیر عامل
GT
GD
C
H
L
M
O
managing
/ˈmanij/ = NOUN: ضبط;
USER: مدیریت, عامل, اداره, برای مدیریت, مدیر عامل
GT
GD
C
H
L
M
O
market
/ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد;
VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن;
USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به
GT
GD
C
H
L
M
O
maximize
/ˈmæk.sɪ.maɪz/ = VERB: بزرگ کردن, بیشینه ساختن, بحد اعلی رساندن, به آخرین درجه ممکن افزایش دادن;
USER: بیشینه ساختن, حداکثر رساندن, حداکثر, به حداکثر رساندن, به حد اکثر رساندن
GT
GD
C
H
L
M
O
me
/miː/ = PRONOUN: مرا, به من, خودم, بمن;
USER: به من, من, مرا, من را, من به
GT
GD
C
H
L
M
O
million
/ˈmɪl.jən/ = NOUN: میلیون, هزار در هزار;
USER: میلیون, میلیون نفر, میلیون دلار, میلیون نفر است, میلیون و
GT
GD
C
H
L
M
O
mix
/mɪks/ = NOUN: مخلوط, اختلاط, امیزه;
VERB: مخلوط کردن, درهم کردن, امیختن, اشوردن, سرشتن, قاتی کردن, بهم زدن;
USER: مخلوط, ترکیب, مخلوط کنید, مخلوط کردن, اختلاط
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
mos
/ˌemˈəʊ/ = USER: MOS, mos و, اختالف آماری معنی داری, اختالف آماری معنی, MOS که
GT
GD
C
H
L
M
O
multinational
/ˌmʌl.tiˈnæʃ.ən.əl/ = USER: های چند ملیتی, چند ملیتی, چند ملیتی در, چند ملیتی به, چند ملیتی است
GT
GD
C
H
L
M
O
multiple
/ˈmʌl.tɪ.pl̩/ = ADJECTIVE: چندگانه, متعدد, چندین, گوناگون, چند برابر, فراوان, چند فاز, چند لا;
NOUN: مضرب;
USER: چندگانه, متعدد, چندین, های متعدد, گوناگون
GT
GD
C
H
L
M
O
multiples
/ˈmʌl.tɪ.pl̩/ = NOUN: مضرب;
USER: تقسیم عددی بر مضرب, مضرب, مضارب, از تقسیم عددی بر مضرب, عددی بر مضرب
GT
GD
C
H
L
M
O
national
/ˈnæʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: ملی, قومی, وابسته به قوم یاملتی;
NOUN: تبعه, شهروند;
USER: ملی, های ملی, ملی را, ملی است
GT
GD
C
H
L
M
O
needed
/ˈniː.dɪd/ = ADJECTIVE: ضروری, مطلوب, بایسته;
USER: ضروری, مورد نیاز, نیاز, مورد نیاز است, های مورد نیاز
GT
GD
C
H
L
M
O
needs
/nēd/ = NOUN: نیازها;
ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم;
USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به
GT
GD
C
H
L
M
O
negotiate
/nəˈɡəʊ.ʃi.eɪt/ = VERB: مذاکره کردن, گفتگو کردن, تبادل نظر کردن, به پول نقد تبدیل کردن;
USER: مذاکره کردن, مذاکره, مذاکره کنند, مذاکره می, وارد مذاکره
GT
GD
C
H
L
M
O
negotiations
/nəˌɡəʊ.ʃiˈeɪ.ʃən/ = NOUN: مذاکره;
USER: مذاکرات, مذاکره, مذاکرات را, مذاکرات در
GT
GD
C
H
L
M
O
negotiator
/nɪˈɡəʊ.ʃi.eɪ.tər/ = NOUN: مذاکره کننده;
USER: مذاکره کننده, مذاکره, مذاکرات, مذاکره کنندگان, مذاکرهکننده
GT
GD
C
H
L
M
O
network
/ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری;
USER: شبکه, شبکه های, های شبکه, شبکه می, شبکه را
GT
GD
C
H
L
M
O
new
/njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین;
ADVERB: جدیدا, اخیرا;
USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین
GT
GD
C
H
L
M
O
nov
/nəʊˈvem.bər/ = USER: نوامبر
GT
GD
C
H
L
M
O
november
/nəʊˈvem.bər/ = NOUN: نوامبر, نام ماه یازدهمسال فرنگی
GT
GD
C
H
L
M
O
objectives
/əbˈdʒek.tɪv/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود;
USER: اهداف, هدف, به اهداف, از اهداف, اهداف و
GT
GD
C
H
L
M
O
oct
/ɒkˈtəʊ.bər/ = USER: اکتبر
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
operational
/ˌɒp.ərˈeɪ.ʃən.əl/ = ADJECTIVE: قابل استفاده, موثر, دایر, وابسته به عمل;
USER: قابل استفاده, عملیاتی, های عملیاتی, عملیاتی را, عملیاتی در
GT
GD
C
H
L
M
O
opportunities
/ˌɒp.əˈtjuː.nə.ti/ = NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت;
USER: فرصت ها, فرصت, فرصت های, فرصتهای, فرصت هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
order
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه;
VERB: مرتب کردن, منظم کردن;
USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام
GT
GD
C
H
L
M
O
others
/ˈʌð.ər/ = USER: دیگران, دیگر, دیگران است, دیگران را, دیگران در
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
oversee
/ˌəʊ.vəˈsiː/ = VERB: مباشرت کردن بر;
USER: نظارت بر, نظارت, نظارت می, نظارت از, در نظارت
GT
GD
C
H
L
M
O
own
/əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی;
PRONOUN: خودی, مال خودم;
VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن;
USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی
GT
GD
C
H
L
M
O
owner
/ˈəʊ.nər/ = NOUN: مالک, دارنده, خواجه;
USER: دارنده, مالک, صاحب, صاحبان, کاربر
GT
GD
C
H
L
M
O
p
/piː/ = NOUN: شانزدهمین حرف الفبای زبان انگلیسی;
USER: ص, P, فسفر, بود, سرنشین
GT
GD
C
H
L
M
O
participate
/pɑːˈtɪs.ɪ.peɪt/ = VERB: شرکت کردن, شریک شدن, دخالت کردن, سهیم شدن, مشارکت کردن, اشتراک داشتن;
USER: شرکت کردن, شرکت, مشارکت, شرکت کنند, شرکت می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
parties
/ˈpɑː.ti/ = NOUN: حزب, طرف, مهمانی, دسته, فرقه, سور, قسمت, بزم, جمعیت, فئه, بخش, دسته همفکر, دسته متشکل, یارو;
USER: احزاب, حزب, طرفین, از احزاب, احزاب است
GT
GD
C
H
L
M
O
partner
/ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست;
VERB: شریک شدن یا کردن;
USER: شریک, شریک زندگی, همسر, شریک جنسی, را شریک
GT
GD
C
H
L
M
O
partners
/ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست;
USER: همکاران, شرکای, شریک, شرکا, به شرکای
GT
GD
C
H
L
M
O
partnership
/ˈpɑːt.nə.ʃɪp/ = NOUN: مشارکت, شرکاء, شرکت در مالکیت, انبازی;
USER: مشارکت, همکاری, شراکت, همکاری های
GT
GD
C
H
L
M
O
people
/ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه;
VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن;
USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم
GT
GD
C
H
L
M
O
performance
/pəˈfɔː.məns/ = NOUN: کارایی, اجرا, انجام, ساخت, نمایش, شاهکار, ایفا, کار برجسته;
USER: کارایی, عملکرد, انجام, اجرا, با کارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
perspective
/pəˈspek.tɪv/ = NOUN: چشم انداز, منظر, دید, لحاظ, منظره, روشن بینی, جنبه فکری, بینایی, مناظر و مرایا, سعه نظر, مال اندیشی, تجسم شی, خطور فکر;
ADJECTIVE: دیدانداز;
USER: چشم انداز, دیدگاه, منظر, دید, لحاظ
GT
GD
C
H
L
M
O
plan
/plæn/ = NOUN: طرح, برنامه, نقشه, اندیشه, تدبیر, خیال;
VERB: طرح کردن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, طرح ریختن, طرح دادن, طراحی کردن, ترتیب کارها را معین کردن;
USER: طرح, برنامه, برنامه ریزی, نقشه, طرح های
GT
GD
C
H
L
M
O
potential
/pəˈten.ʃəl/ = NOUN: پتانسیل, عامل بالقوه;
ADJECTIVE: بالقوه, نهانی, پنهانی, ذخیرهای, دارای استعداد نهانی;
USER: پتانسیل, بالقوه, های بالقوه, بالقوه است, بالقوه را
GT
GD
C
H
L
M
O
practices
/ˈpræk.tɪs/ = NOUN: تمرین, عمل, عادت, ممارست, عرف, مشق, تکرار, ورزش, برزش;
USER: شیوه های, شیوه, اعمال, اقدامات, شیوه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
preparation
/ˌprep.ərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: تهیه, تدارک, اماده سازی, تمهید, تهیه مقدمات, امایش, امادگی, تعبیه, پستایش, امادش, اقدام مقدماتی;
USER: تهیه, آماده سازی, آماده, تدارک, های آماده سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
present
/ˈprez.ənt/ = ADJECTIVE: حاضر, موجود, فعلی, اکنون;
NOUN: هدیه, زمان حال, تقدیم, زمان حاضر, تحفه, اهداء, پیشکش, سفته;
USER: ارائه, حال حاضر, در حال حاضر, را ارائه, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
presentation
/ˌprez.ənˈteɪ.ʃən/ = NOUN: ارائه, معرفی, عرضه, نمایش, تقدیم, بیان, تقریر, عرض;
USER: ارائه, معرفی, عرضه, ارائه شده, ارائه به
GT
GD
C
H
L
M
O
pricing
/prīs/ = VERB: با قائل شدن, قیمت گذاشتن;
USER: قیمت گذاری, های قیمت گذاری, قیمت های پایین, قیمت های پایین و, قیمت گذاری و
GT
GD
C
H
L
M
O
priority
/praɪˈɒr.ɪ.ti/ = NOUN: اولویت, تقدم, حق تقدم, برتری, پیشی, تفاضل;
USER: اولویت, تقدم, اولویت قرار, در اولویت قرار, حق تقدم
GT
GD
C
H
L
M
O
procedures
/prəˈsiː.dʒər/ = NOUN: روش, روند, رویه, طرز عمل, ایین دادرسی;
USER: روش, روشهای, مراحل, روش های, رویه های
GT
GD
C
H
L
M
O
process
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: فرایند, روند, عمل, سیر, جریان عمل, مراحل مختلف چیزی, پیشرفت تدریجی ومداوم, دوره عمل, فرا گرد;
VERB: پردازش کردن, تهیه کردن, مراحلی را طی کردن, بانجام رساندن, تمام کردن;
USER: روند, فرایند, فرآیند, پروسه, مراحل
GT
GD
C
H
L
M
O
productivity
/ˌprɒd.ʌkˈtɪv.ɪ.ti/ = NOUN: سودمندی, باروری, حاصلخیزی;
USER: باروری, بهره وری, وری, بهره وری را, های بهره وری
GT
GD
C
H
L
M
O
professional
/prəˈfeʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: حرفه ای;
USER: حرفه ای, حرفه, حرفه ای است, های حرفه ای, و حرفه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
projects
/ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن;
USER: پروژه, پروژه های, پروژه ها, ها طرح های, از پروژه
GT
GD
C
H
L
M
O
protocols
/ˈprəʊ.tə.kɒl/ = NOUN: تشریفات, موافقت مقدماتی, پیوند نامه, پیش نویس سند, اداب و رسوم;
USER: پروتکل, پروتکل های, پروتکل ها, از پروتکل, از پروتکل های
GT
GD
C
H
L
M
O
proven
/pruːv/ = USER: اثبات شده, ثابت شده, اثبات رسیده است, های اثبات شده, اثبات شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
provide
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند
GT
GD
C
H
L
M
O
public
/ˈpʌb.lɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, همگانی, اجتماعی, همگان, ملی, اشکار;
NOUN: عامه, مردم, عموم;
USER: عمومی, مردم, عموم, عامه, همگانی
GT
GD
C
H
L
M
O
pursuit
/pəˈsjuːt/ = NOUN: تعقیب, دنبال, حرفه, پیشه, پیگرد, تعاقب;
USER: تعقیب, پیگیری, دنبال, حرفه, پیگرد
GT
GD
C
H
L
M
O
quite
/kwaɪt/ = ADVERB: کاملا, واقعا, بکلی, تماما;
USER: کاملا, بسیار, کاملا به, واقعا, که کاملا
GT
GD
C
H
L
M
O
recommend
/ˌrek.əˈmend/ = VERB: توصیه کردن, سفارش کردن توصیه کردن, معرفی کردن;
USER: توصیه, توصیه می, را توصیه, توصیه می شود, توصیه می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
recommendations
/ˌrek.ə.menˈdeɪ.ʃən/ = NOUN: توصیه, نظریه, نامه پیشنهاد;
USER: توصیه ها, توصیه, توصیه های, توصیه هایی, توصیه هایی را
GT
GD
C
H
L
M
O
recruiting
/rɪˈkruːt/ = VERB: نو اموز استخدام کردن, نیروی تازه گرفتن;
USER: استخدام, جذب, جذب نیرو, های استخدام, به استخدام
GT
GD
C
H
L
M
O
regional
/ˈriː.dʒən.əl/ = ADJECTIVE: منطقهای, بخشی;
USER: منطقهای, منطقه ای, منطقه, های منطقه ای, منطقه ای را
GT
GD
C
H
L
M
O
relationship
/rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی;
USER: ارتباط, رابطه, روابط, رابطه ای, نسبت
GT
GD
C
H
L
M
O
relationships
/rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی;
USER: روابط, رابطه, از روابط, به روابط
GT
GD
C
H
L
M
O
relocation
/ˌriː.ləʊˈkeɪt/ = NOUN: جابجایی, جابجا سازی;
USER: جابجایی, نقل مکان, نقل مکان به, جابجایی در, جابجا سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
report
/rɪˈpɔːt/ = NOUN: گزارش, خبر, انتشار, اشعار, شهرت, صدا;
VERB: گزارش دادن;
USER: گزارش, را گزارش, گزارش می, گزارش شده
GT
GD
C
H
L
M
O
representation
/ˌrep.rɪ.zenˈteɪ.ʃən/ = NOUN: نمایندگی, نماینده, نمایش, ارائه, نیابت, تمثال;
USER: نمایندگی, نمایش, بازنمایی, ارائه, نماینده
GT
GD
C
H
L
M
O
resources
/ˈrēˌsôrs,ˈrēˈzôrs,riˈsôrs,riˈzôrs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار;
USER: منابع, از منابع, به منابع, منابع را, منابع به
GT
GD
C
H
L
M
O
responsible
/rɪˈspɒn.sɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: مسئوليت, عهده دار, معتبر, مسئوليت دار, ابرومند;
USER: مسئوليت, مسئول, که مسئول, به عهده
GT
GD
C
H
L
M
O
revenue
/ˈrev.ən.juː/ = NOUN: عملکرد, درامد, سود سهام, عایدی, بازده;
USER: درامد, درآمد, درآمد حاصل, درآمد حاصل از, درآمد از
GT
GD
C
H
L
M
O
risk
/rɪsk/ = NOUN: ریسک, خطر, مخاطره, احتمال زیان و ضرر, گشاد بازی;
VERB: بخطر انداختن;
USER: خطر, ریسک, معرض خطر, خطر ابتلا به, در معرض خطر
GT
GD
C
H
L
M
O
romanian
/rʊˈmeɪ.ni.ən/ = NOUN: زبان رومانی, اهل رومانی
GT
GD
C
H
L
M
O
rules
/ruːl/ = NOUN: قانون, قاعده, دستور, حکم, فرمانروایی, خط کش, ضابطه, عادت, گونیا, بربست, رسم, فرمانفرمای;
USER: قوانین, قواعد, مقررات, مشاهده قوانین, از قوانین
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
sale
/seɪl/ = NOUN: فروش, حراج, بازار فروش, سلف فروشی سهاماوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی;
USER: فروش, فروش می, فروش و, فروش در, فروش به
GT
GD
C
H
L
M
O
sales
/seɪl/ = NOUN: فروش, حراجی, جنس فروشی;
USER: فروش, خرید و فروش, از فروش, های فروش, فروش در
GT
GD
C
H
L
M
O
scale
/skeɪl/ = NOUN: مقیاس, اندازه, ترازو, درجه, معیار, گام, فلس, پوسته, نسبت, تناسب, کفه ترازو, وزن, پله, هر چیز پله پله, مقیاس نقشه, وسیله سنجش, خط مقیاس, هر چیز مدرج, پولک یا پوسته بدن جانور, اعداد روی درجه گرماسنج و غیره;
VERB: مقیاس کردن, نقشه کشیدن, مقیاس گذاشتن, پیمودن, توزین کردن;
USER: مقیاس, در مقیاس, اندازه, مقیاس های, با مقیاس
GT
GD
C
H
L
M
O
school
/skuːl/ = NOUN: مدرسه, مکتب, گروه, دبستان, دبیرستان, تحصیل در مدرسه, اموزشگاه, تدریس در مدرسه, مکتب علمی یا فلسفی, دسته, جماعت همفکر, دسته ماهی, گروه پرندگان;
VERB: تربیت کردن, بمدرسه فرستادن, درس دادن;
USER: مدرسه, مکتب, در مدرسه, مدرسه را, دبستان
GT
GD
C
H
L
M
O
sectors
/ˈsek.tər/ = NOUN: بخش, قطاع, ناحیه, قطاع دایره, قسمتی از جبهه, محله, جزء;
USER: بخش ها, بخش, بخش های, بخشهای, سکتور های
GT
GD
C
H
L
M
O
sell
/sel/ = VERB: فروختن, بفروش رفتن;
NOUN: فروش ومعامله;
USER: فروختن, فروش, به فروش, فروش برساند, فروش می رسانند
GT
GD
C
H
L
M
O
selling
/ˌbestˈsel.ər/ = NOUN: بیع;
USER: فروش, به فروش, و فروش, های فروش, با فروش
GT
GD
C
H
L
M
O
service
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات;
VERB: سرویس کردن;
USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
services
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, سابقه, عبادت, تشریفات, یاری, بنگاه, اثاثه, نظام وظیفه, درخت سنجد, یک دست ظروف;
USER: خدمات, سرویس های, ارائه خدمات, خدمات در, خدمات را
GT
GD
C
H
L
M
O
sessions
/ˈseʃ.ən/ = NOUN: جلسه, نشست, مجلس, دوره تحصیلی;
USER: جلسات, در جلسات, جلسه و, برگزاری جلسات
GT
GD
C
H
L
M
O
share
/ʃeər/ = NOUN: سهم, قسمت, بخش, سهمیه, حصه, بهره, قطعه, خیش;
VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن;
USER: سهم, اشتراک گذاری, به اشتراک گذاری, به اشتراک گذاشتن, به اشتراک بگذارید
GT
GD
C
H
L
M
O
skills
/skɪl/ = NOUN: مهارت, استادی, چیره دستی, ورزیدگی, تردستی, کاردانی, سررشته, عرضه, زبر دستی, هنرمندی, سامان;
USER: مهارت, مهارت های, مهارتهای, مهارت ها, از مهارت
GT
GD
C
H
L
M
O
sme
= USER: SME, SME ها, SME به, کوچک و متوسط, شده SME"
GT
GD
C
H
L
M
O
soho
= USER: سوهو, SOHO, سوهو کردم, به سوهو, سوهو و
GT
GD
C
H
L
M
O
speaking
/-spiː.kɪŋ/ = ADJECTIVE: پر معنی;
USER: صحبت کردن, صحبت, سخن گفتن, صحبت می, صحبت کردن در
GT
GD
C
H
L
M
O
staffing
/stɑːf/ = NOUN: پوشال;
USER: پوشال, نیروی انسانی, نیروی انسانی است, نیروی انسانی در, های نیروی انسانی
GT
GD
C
H
L
M
O
stand
/stænd/ = NOUN: پایه, موضع, ایستگاه, توقف, بساط, شهرت, ایست, دکه;
VERB: ایستادن, بودن, ماندن, قرار گرفتن;
USER: ایستادن, ایستاده, ایستاده اند, ایستاده است, موضع
GT
GD
C
H
L
M
O
startup
/dotcom/ = USER: راه اندازی, هنگام راه اندازی, های راه اندازی, هنگام بوت شدن, ی راه اندازی
GT
GD
C
H
L
M
O
stimulates
/ˈstɪm.jʊ.leɪt/ = ADJECTIVE: що бентежить;
USER: تحریک می, تحریک, را تحریک, را تحریک می, تحریک می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
strategic
/strəˈtiː.dʒɪk/ = ADJECTIVE: سوق الجیشی, وابسته به رزم ارایی;
USER: استراتژیک, راهبردی, های استراتژیک, استراتژیک است, های راهبردی
GT
GD
C
H
L
M
O
strategies
/ˈstræt.ə.dʒi/ = NOUN: استراتژی, رزم ارایی, فن تدابیر جنگی, فن لشکرکشی;
USER: استراتژی, استراتژی های, راهبردهای, استراتژیهای, استراتژی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
strategist
/ˈstratəjist/ = NOUN: رزمارا, متخصص فن لشکر کشی و تدابیر جنگی;
USER: رزمارا, استراتژیست, استراتژیست های, استراتژیست ها, از استراتژیست های
GT
GD
C
H
L
M
O
strategy
/ˈstræt.ə.dʒi/ = NOUN: استراتژی, رزم ارایی, فن تدابیر جنگی, فن لشکرکشی;
USER: استراتژی, راهبرد, با استراتژی, راهبردی, استراتژی های
GT
GD
C
H
L
M
O
strong
/strɒŋ/ = ADJECTIVE: قوی, مستحکم, نیرومند, محکم, سخت, مقتدر, فراوان, پر زور, پرصلابت, خوش بنیه, فربه, پر مایه, پر نیرو;
USER: قوی, محکم, نیرومند, مستحکم, قوی است
GT
GD
C
H
L
M
O
sub
/sʌb/ = NOUN: مادون, تابع;
VERB: جای کسی را گرفتن, جایگزین کردن;
USER: زیر, فرعی, های فرعی, های زیر, زیر مجموعه
GT
GD
C
H
L
M
O
subcontracting
/ˌsəbkənˈtrakt/ = VERB: قرارداد فرعی بستن;
USER: قرارداد, انعقاد قرارداد دست دوم, انعقاد قرارداد دست, را قرارداد
GT
GD
C
H
L
M
O
successful
/səkˈses.fəl/ = ADJECTIVE: موفق, کامیاب, پیروز, نیک انجام, عاقبت بخیر;
USER: موفق, موفقیت آمیز, موفقیت, های موفق, با موفقیت
GT
GD
C
H
L
M
O
suppliers
/səˈplaɪ.ər/ = NOUN: تهیه کننده, رساننده, کارپرداز, متصدی ملزومات;
USER: تامین کنندگان, عرضه کنندگان, تامین کنندگان در, از تامین کنندگان, تامین کنندگان به
GT
GD
C
H
L
M
O
sustain
/səˈsteɪn/ = VERB: نگه داشتن, تحمل کردن, متحمل شدن, تقویت کردن, حمایت کردن از;
USER: نگه داشتن, حفظ, تداوم, را حفظ, حفظ و تداوم
GT
GD
C
H
L
M
O
targets
/ˈtɑː.ɡɪt/ = NOUN: هدف, آماج, نشانگاه, نشان, تیر نشانه, شبح, سامان;
USER: اهداف, هدف, به اهداف, هدف های, از اهداف
GT
GD
C
H
L
M
O
team
/tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری;
VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن;
USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی
GT
GD
C
H
L
M
O
teams
/tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری;
USER: تیم, تیم های, تیمهای, تیم ها, تیم هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
territory
/ˈter.ɪ.tər.i/ = NOUN: قلمرو, خاک, سرزمین, خطه, کشور, زمین, مرزوبوم, ملک;
USER: قلمرو, خاک, سرزمین, خطه, کشور
GT
GD
C
H
L
M
O
than
/ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز;
CONJUNCTION: که, تا اینکه;
USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
third
/θɜːd/ = third, third, third, third, thirty, third, یک سوم;
VERB: به سه بخش تقسیم کردن;
USER: سوم, سومین, ثالث, سومی, ثلث
GT
GD
C
H
L
M
O
three
/θriː/ = NOUN: سه,
USER: سه, از سه, در سه, به سه, هر سه
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
training
/ˈtreɪ.nɪŋ/ = NOUN: پرورش, تعلیم, اموزش, تدریس, تحصیل, مشق, مکتب;
USER: پرورش, آموزش, های آموزشی, آموزش های, تعلیم
GT
GD
C
H
L
M
O
turnaround
/ˈtɜːn.ə.raʊnd/ = USER: برگرد, چرخش, محلی شما با برگرد, برگرد به, محلی شما با چرخش
GT
GD
C
H
L
M
O
university
/ˌyo͞onəˈvərsətē/ = NOUN: دانشگاه, مدرسه;
USER: دانشگاه, دانشگاهی, دانشگاه ها, دانشگاه های
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
usd
= USER: تومان, USD, دلار, دلار آمریکا, usd با
GT
GD
C
H
L
M
O
using
/juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
v
/viː/ = NOUN: حرف بیست و دوم الفبای انگلیسی;
USER: V, پنجم, V را, V در
GT
GD
C
H
L
M
O
ventures
/ˈven.tʃər/ = NOUN: مبادرت, ریسک, جرات, مخاطره, جسارت, سرگذشت, اقدام بکار مخاطره امیز;
USER: سرمایه گذاری, مشارکت, ریسک, سرمایه گذاری های, فعالیت های اقتصادی
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
whenever
/wenˈev.ər/ = CONJUNCTION: هر گاه, هر زمان که, هر وقت که, هنگامیکه;
USER: هر زمان که, هر زمان, هر گاه, هر وقت که, را هر زمان که
GT
GD
C
H
L
M
O
winners
/ˈwɪn.ər/ = NOUN: برنده, برنده بازی, فاتح;
USER: برندگان, برنده, اسامی برندگان, برندگان را, برندگان در
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
within
/wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی;
PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی;
USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
working
/ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار;
ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش;
USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار
GT
GD
C
H
L
M
O
worth
/wɜːθ/ = ADJECTIVE: با ارزش;
NOUN: ثروت, قیمت, بها, ازرش;
USER: با ارزش, ارزش, به ارزش, که ارزش, را به ارزش
GT
GD
C
H
L
M
O
years
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به
GT
GD
C
H
L
M
O
young
/jʌŋ/ = ADJECTIVE: جوان, تازه, نوین, برنا, بچگانه, نورسته;
NOUN: نو باوه;
USER: جوان, جوانان, جوان است, جوان و, جوان به
GT
GD
C
H
L
M
O
yrs
= USER: سال, ساله, ساله به, سال و
313 words